زایمان تب گریه

ساخت وبلاگ

سه شنبه شب وقتی که حمام قبل از عمل را ب سرانجام میرساندیم،تلفنم زنگ خورد و بیست دقیقه بعد مهمان عزیزتراز جانی امد به خانه مان که تمام وجودم را ب هیجان انداخت.من،شوشو و تارا سراز پا نمیشناختیم.تا نیمه شب گپ و گفت و خنده بود و تجدید خاطره .استاد عزیزتر از جانم...

انقدر عرق هیجان بودم که تمام شب را نخوابیدم.کارهای باقی مانده و پختن قرمه سبزی ناهار فردا که مادرشوشو و پدرشوشو مهمانمان بودند.تا صبح بیداری و بعد قلی آمد و کارهای تمیزکاری معمول خانه را انجام داد.مامان برنجم را پخت و قابلمه را اورد بالا.نشستم ب سالاد شیرازی درست کردن که مهمانها رسیدند ترمینال،اسنپ گرفتم و امدند خانه.تارا حسابی دلتنگشان شده بود و بالا و پایین میپرید.بعداز ناهار مهمانها و تارا خوابیدند تا غروب.

و باز من بیدار بودم.سرشار از استرس کارهای باقی مانده و پیش رو.شامی که نیمه اماده کرده بودم ب سرانجام نرسید،چون مادرشوشو از شمال شام را پخته بود و اورده بود.اردک لذیذی بود.شب راباید استراحت میکردم تا فردا باحال خوب فرزندم را بدنیا بیاورم.ساعت ۱۲بود که همه ب رختخواب رفتند،شاید دقایقی نگذشته بود که احساس کردم تارا در خواب صحبت میکند ان هم زیاد و عیرمعمول،سرم را برگرداندم و دیدم دوتایی با شوشو توی ان گرما زیر یک پتوی بزرگ کلفت خوابیده اند،حتی سرشان هم زیر پتو بود.

تب

تا صبح داغی و استرس و هزیان و شب بیداری من و شوشو و گریه و اشک و اشک

و بعد از آن نوشتنش هم غیرقابل توصیف است.خلاصه و سرتیتر وار می نویسم که کمتر موقع نوشتن این پست دوباره زار بزنم.

بیشترین حجم از غم و نگران ی و استرس و دلتنگی ام برای تارای تب کرده و چندین ساعت در بیمارستان انتظار برای زایمان و تمام مدت اشک و اشک و گریه برای تارا

ماجراهای آن چند ساعت تنهایی ام در اتاق قبل زایمان و دعاهایم و اشکهام و رگ شریانی که گرفته بودند و ملحفه ی سرخ و سوند و مابقی

ماجرای فیلمبرداری اتاق عمل و دکترم و  چشم انتظاری خانواده و زایمانم و تایم طولانی ریکاوری پاهام و هزیانها و فریادهای اون پیرمرد تخت بغل

ماجراهای آن چند روز غصه و حرص و جوشم بابت دوری ام از تارا و زردی هانا و بستری شدنش و بی تابی ها و زجه های پشت تلفن تارا که حاضر نبود در بیمارستان ببیندم و هربار دلشکسته تر میشدم و میشد و ...

ماجرای پس از یک هفته از تولد هانا به خواست و رضایت شخصی من آوردنش به خانه و اجاره دستگاه

ماجراهای شروع قرنطینه و کرونا...

+ سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۸ ساعت 16:43 توسط جوجو

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bhana65d بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 28 اسفند 1399 ساعت: 3:56