چشم انتظارها

ساخت وبلاگ
رفتم معاینه .یعنی مردم و زنده شدم.خیلیییییییییییییییییییی بد بود خیلییییییییییی.حیف که نمیشه اینجا خیلی چیزا رو نوشت.ولی خوبیش این بود که دکتر امیدوارم کرد به زایمان طبیعی.مشکلی هم نبود اصلا.

همه شاکی ان از دستم و میگن چرا نمیزایی.خخخخخ

همه منتظر!دیگه بابا هم صداش دراومده.همه یجور بهم نگا می کنن که ای بابا بقول آجی فاطمه مگه فیلی که انقدر طولانی شده بارداریت.ههههههههه

همه اینا بخاطر اینه که از 7 ماهگی بهم گفته بودن ممکنه زایمان زودرس داشته باشی و همه به هول و ولا افتاده بودن.حالا دو سه روز دیگه 40 هفته هم تموم میشه و تارا خانوم انگار خیلی جاش اون داخل خوبه.

هر چند وقت یبار یه سری دردها و انقباضا دارم که سریع با شوشو هول می کنیم که ای وای شروع شد ولی....

دکتر گفت تا 17 اسفند صبر کن اگه دردت نگرفت بازم جا داری تا 22 اسفند صبر کنی به شرط اینکه تکونای بچه خوب باشه و یه سونو هم رفته باشی که از سلامت جنین خیالت راحت باشه که یه وقت مکیوم نخورده باشه...

مامان میگه وای نه 22 اسفند؟!!بزا دیگه!

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : چشم,انتظارها, نویسنده : bhana65d بازدید : 185 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:54